انتظار سبز قشم

  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

مدح حضرت زههرا(س)

18 اسفند 1396 توسط مرجان كريمي اصل

​بسم‌الله الرحمن الرحیم

#حضرت_زهرا_س_مدح
فاطمه اى همسر شير خدا

دُخت نبى، شافع روز جزا
اى كه تو بر آلِ كسا محورى

بر سر زنهاى جهان افسرى‏
جان جهان نفس مسيحاى توست

نون و قلم نطق شكرخاى توست‏
مبدأ قانون شريعت تويى

نيّر مشكات حقيقت تويى‏
سرّ تو شيرازه قالوا بلى است

قائمه عرش، ز نامت بپاست‏
بضعه پاك تن احمد تويى

طور لقا، جلوه سرمد تويى‏
شأن تو اين بس كه تو را داده أب

امّ ابيها لقب اى منتخب‏
نخل نبوّت ز تو شد بارور

باغ امامت ز تو شد پر شجر
مهر تو رخشان ز بلنداى عرش

سفره تو گستره عرش و فرش‏
علّت غائى به دو عالم توئى

جوهره عالم و آدم توئى‏
خلق، تو را، امر تو را جان تراست

جلوه‏گه صورت جانان تراست‏
انس پيمبر به وجود تو بود

سينه او طور شهود تو بود
شمعى و خوبان همه پروانه ‏ات

كعبه دلها، رخ جانانه ‏ات‏
پردگيان حرم كبريا

بسته كمر خدمت امر تو را
سير رسل اوج به معراج توست

كعبه دلدار ز منهاج توست‏
كوثرى و چشمه فيض خدا

از تو زند جوش زلال بقا
دور فلك تابع فرمان تو

خيل ملائك همه دربان تو
هستى‏ات آيينه “اللّه نور”

مهر درخشنده “يومُ النشور”
جام حيا مست ز صهباى توست

واژه‏اى از دفتر معناى توست‏
زهره و انسيّه حورا تويى

نور دل سيّد بطحا تويى‏
صبر و رضا طفل دبستان توست

ريزه خور سفره احسان توست‏

‏

گلشن رضوان طرب افزا ز توست

چهره مهتاب دل‏آرا ز توست‏
گر تو نمى‏آمدى اندر وجود

كى اثر از عالم ايجاد بود
گشت نهان بر همه كس تربتت

تا بشناسند غم غربتت‏

⏹

 نظر دهید »

دفترچه گناه شهید

05 دی 1396 توسط مرجان كريمي اصل

?اینگونه از خود مراقبت کردن خداوند انها را برای خود برگزید
?دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله
در تفحص شهدا ، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد.
❌گناهان یک هفته او اینها بود :
?شنبه : بدون وضو خوابیدم .

?یکشنبه : خنده بلند در جمع .

?دو شنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم .

?سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم .

?چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .

?پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .

?جمعه : تکمیل نکردن 1000 صلوات و بسنده به 700 صلوات .
راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد :دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم…
❌ما چی؟؟؟؟؟؟

کجای کاریم؟؟؟!!!!حرفامون شده رساله توجیه المسائل!!
➊غيبت…تو روشم ميگم

➋تهمت…همه ميگن

➌ دروغ…مصلحتي

➍ رشوه…شيريني

➎ ماهواره…شبکه هاي علمي

➏مال حرام …پيش سه هزار ميليارد هیچه!

➐ربا…همه ميخورن ديگه 

➑نگاه به نامحرم…يه نظر حلاله

➒موسيقي حرام….ارامش بخش

➓مجلس حرام… يه شب که هزار شب نميشه ➊➊بخل…اگه خدا ميخواست بهش ميداد  
?به جای اینکه بگیم شهداواقعاشرمنده ایم…مراقب اعمالمون باشیم که گناه نکنیم.
? @YaZahra_313|جنت الزهرا

 نظر دهید »

زندگی همین ثانیه هاست........

11 مهر 1396 توسط مرجان كريمي اصل

خیلی زیباست حتما بخوانید…

شخصی برای اولین بار یک کلم دید.

اولین برگش را کند، 

زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و…
با خودش گفت:

حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن…! 

اما وقتی به تهش رسید وبرگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده،

بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست…
حکایت زندگی هم این چنین است!

ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده،

در حالیکه همین روزها آن چیزی ست که باید دریابیم و درکش کنیم…

و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم، 

نه خوردنی بود نه پوشیدنی، 
فقط دور ریختنی بود…!
زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم

 نظر دهید »

کربلائی داریم تا کربلائــــی....

11 مهر 1396 توسط مرجان كريمي اصل

شـمر نمازش را میخواند،

روزه‌اش را هم میگرفت،

آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،

و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود…

معاویه و ابن‌زیاد و عمربن‌سعد هم همینطور…
یادمان باشد،

زیارت عاشورا که میخوانیم

وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله…»هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:

نکند این «لعن الله…» شامل حال ما هم بشود؟
مایی که گاه خودمان را

“ارزانتر” از شمر و عمر و ابن‌زیاد میفروشیم…
جمله ای بس سنگین از شهید آوینی:
“کربلا"به رفـــتن نیست…

به شـــدن است …!

که اگر به رفـــتن بود!

شمر هم “کربلایی” است!
❅•| @kafe_0_tanhaii |•❅

 نظر دهید »

کوتاه کن کلام....

11 مهر 1396 توسط مرجان كريمي اصل
  • کوتاه کن کلام… بماند بقیّه‌اشمرده است احترام… بماند بقیّه‌اش

    از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود

    آن هم نشد حرام… بماند بقیّه‌اش

    هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت

    آمد به انتقام… بماند بقیّه‌اش

    شمشیرها تمام شد و نیزه‌ها تمام

    شد سنگ ها تمام… بماند بقیّه‌اش

    گویا هنوز باور زینب نمی‌شود

    بر سینۀ امام…؟ بماند بقیّه‎اش

    پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته

    در بین ازدحام… بماند بقیّه‌اش

    راحت شد از حسین همین که خیالشان

    شد نوبت خیام….بماند بقیّه‌اش

    سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش

    از پیکر امام …. بماند بقیّه‌اش

    بر خاک خفته‌ای و مرا می برد عدو

    من می روم به شام… بماند بقیّه‌اش

    دلواپسم برای سرت روی نیزه‌ها

    از سنگ پشت بام… بماند بقیّه‌اش

    دلواپسی برای من و بهر دخترت

    در مجلس حرام… بماند بقیّه‌اش

    حالا قرار هست کجاها رود سرش؟

    از کوفه تا به شام… بماند بقیه اش

    قصه به “سر” رسید و تازه شروع شد

    شعرم نشد تمام … بماند بقیه اش
    ????????
    شاعر: محمد رسولی

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

انتظار سبز قشم

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس